عجیب چند ماهه
یاد مسافرت 16سال پیش به مشهد افتاده ام
پدرم مینی بوس داشت
سه تا خانواده فرهنگی که هیچ شناختی ازشون نداشتیم
مسافرش بودن
من و برادر کوچیکترم هم به همراه پدر رفتیم...
یکی از خانواده ها فقط دوتا دختر داشت...
دختر بزرگه همسن من بود
یادش بخیر چقد دوسش داشتم
هم خوش حرف بود و هم خوش قیافه
مهربون و نازک دل هم بود...
12سالم بود ولی عاشقش بودم:)
بعد از اون سال ندیدمش
تا یکسال و نیم بعد که 5ثانیه دیدمش...
بعد ندیدمش تا سال 85 که اونم 10ثانیه بود...
دیگه ندیدمش تا چند ماه پیش
اینستاش رو کاملا اتفاقی دیدم...
شوهر کرده...پسرش حدود 5 الی 6سال داره
دستای پسرش معلولیت داره:(
نه لایکش کردم و نه کامنت گذاشتم...
البته که او مسلما من رو بجا نمیاره ولی
منم دوس نداشتم خودم رو معرفی کنم...
اگه مجرد بود میرفتم خواستگاریش:)